Tag Archives: سطح علمی دانشگاه آزاد

مصاحبه با رتبه 1 دانشگاه آزاد واحد تهران شرق در کنکور کاردانی به کارشناسی

مدرک کاردانی را از کدام دانشگاه گرفتید؟ دانشگاه علمی کاربردی واحد 26 رشته فناوری اطلاعات.   شما فکر می کنید اعتبار دانشگاه کاردانی یا سطح علمی داوطلب در کاهش زمان مطالعه چقدر می تواند تاثیرگذار باشد؟ به عبارت دیگر تعدادی از داوطلبان گمان می کنند که داوطلبان دانشگاه های معتبر سراسری جلوتر از آنها هستند. نظر شما چیست؟ عرض کنم که مثلاً یک عده از دانشجویان مثل خود بنده که در دانشگاه علمی کاربردی خواندند یا خیلی از دانشجویان دیگر وقتی وارد دانشگاه می شوند کلاً فراموش می کنند که مقطع بالاتر هم دوباره آنها باید در کنکور شرکت کنند و با فراغ بال اگر به زمانشان بخورد درسهای دانشگاه را شروع می کنند به مطالعه کردن و خواندن که فقط درسها را پاس بکنند؛ عملاً هیچ نگاهی به آینده ندارند که بخواهند به مقطع بالاتر فکر کنند. وقتی که درسشان تمام می شود تازه می آیند از این طرف از آن طرف پیگیر می شوند که حالا ما باید چه بخوانیم و چکار کنیم. تقریباً می توانم بگویم شرایط مساوی است چون منابع خیلی گسترده است، اساتید با توجه به سطح کلاسها پیش می روند و چون دانشگاه های معتبر مثل سراسریهای تهران مقطع کاردانی در رشته کامپیوتر ندارند تقریباً سطح دانشجویان کاردانی یکسان است. به عنوان مثال خود بنده بعد از 2 سال شروع کردم به درس خواندن و خیلی راحت با حضور در کلاسها توانستم خودم را برسانم. فکر نمی کنم تفاوتی باشد. عملاً اگر کسی اطلاعات قبلی داشته آن قدری نیست که بخواهد تاثیری بگذارد روی این قضیه.   چه سالی فارغ التحصیل شده اید؟ سال 86.   در کلاسهای کنکور (برای چه دروسی) و آزمونهای آزمایشی شرکت کردید؟ من به جز درس زبان تخصصی در کلیه دروس شرکت کردم. به خاطر یک وقفه دو ساله که بین تحصیلم افتاده بود با کنکور و اینکه من قبل از این در هیچ کنکوری در مقطع کارشناسی ناپیوسته شرکت نکرده بودم و اصلاً با روال کلی آن مقطع آشنایی نداشتم. به خاطر همین در کلیه دروس ثبت نام کردم و به نظرم اگر الان باز بخواهم در همان شرایط قرار بگیرم همان درسها را برمی دارم چون واقعاً من آن 5-4 ماهی که آن دوره را شروع کردم تمام سرفصلهایی که مرور شد اولاً یکسری سرفصلها را به خاطر تفاوت رشته ای که من داشتم (IT بودم) درسهایی مثل مدار منطقی و ذخیره را ما در کاردانیمان نداشتیم و بقیه درسهایی را که داشتیم عملاً دفعه اولم بود که با این مسائل مواجه می شدم چون سطح درسی که به ما تدریس شده بود یا متفاوت بود یا خیلی سطح پایینتر از این چیزی بود که ما بخواهیم با آنها در کنکور شرکت کنیم و رقابت کنیم.   برای دروس عمومی و آزمونهای آزمایشی هم ثبت نام کرده بودید؟ بله.   تاثیر کلاسها و آزمونها را چقدر می دانید؟ در چه جنبه ای می تواند بیشترین تاثیر را داشته باشد؟ درواقع با توجه به اینکه تعدادی از کتابهای کنکوری خودآموز هستند؛ همه نکات و تستها دسته بندی شده و حل تشریحی موجود است، حضور در کلاسها را به چه داوطلبانی پیشنهاد می کنید؟ قابلیتهای کلاسهای کنکور از یک جهت این است که شما را در یک محیط رقابت قرار می دهد یعنی زمانیکه شما در کلاسها شرکت می کنید مثلاً در آن دوره ای که شرکت می کنید 30 نفر، 40 نفر، 100 نفر و … از رقیبانتان را دارید می بینید. حالا اگر به عنوان یک نمونه گیری آماری هم نگاه کنی همه جور آدمی پیدا می شود؛ شاغل هست، افرادی هستند که تازه فارغ التحصیل شدند، افردای هستند که سالیان سال است از فارغ التحصیلیشان می گذرد. بالاخره شما همه جور نمونه از این جامعه آماری که در این کنکور شرکت می کنند را می بینید. شما می توانید خودتان را بسنجید که در کدام دسته بندی از اینان قرار دارید. حالا اگر می خواهید خودتان را وارد دسته بندی بالاتر کنید یا پایینتر. در انتخابت خیلی تاثیر دارد مثلاً یکی می نشیند در خانه می خواند فکر هم می کند که من نفر اول می شوم ولی زمانی که می رود سر کنکور ممکن است که قبول هم نشود. البته افرادی هم هستند که خودشان در خانه می خوانند و قبول هم می شوند ولی از جهت اینکه در جو درس بودن و در محیط درسی قرار داشتن باعث می شود که روی یک روال برنامه شان را پیش ببرند. آزمونها هم خیلی تاثیر دارد برای سنجش خودشان مثلاً در همان جامعه ای که هستند می توانید بسنجید که رتبه تان در چه جایگاهی قرار دارد و این روند که تکرار می شود شما می فهمید که دارید از بچه ها عقب می افتید یا دارید هم پایشان پیش می روید یا دارید جلو می افتید.   برای دوستانی که علیرغم تاثیر مثبتی که این کلاسهای استاندارد می توانند در موفقیتشان داشته باشند امکان حضور در کلاسها و شرکت در آزمونهای آزمایشی را ندارند آیا آنها هم با صرف همین زمانیکه شما صرف کردید می توانند رتبه 1 شوند یا باید زمان بیشتری اختصاص دهند؟ حضور صرف در کلاس یا شرکت نکردن نمی تواند قطعاً تاثیر بگذارد. چون شما عملاً زمانی که خودتان در خلوت برای مطالعه یک درس می گذارید است که بین شما و دیگران تفاوت ایجاد می کند. در کلاس ممکن است 100 نفر حضور داشته باشند و بهترین استاد آن درس هم دارد تدریس می کند ولی چرا فقط 1 نفر یا 2 نفر از آنها می توانند رتبه های برتر بشوند؟ می توانند بهترین نتیجه را بگیرند؟ به خاطر اینکه آنها با توجه به شرایطی که دارند سعی می کنند بیشترین دریافت را از استاد داشته باشند و بعد خودشان روی آن مساله تکرار می کنند و آن مطلب درسی را برای خودشان جا می اندازند. به نظر من این خیلی مهمتر است و هر درسی روش خواندنش با دروس دیگر فرق دارد. حتی در دروس عمومی 3 تا درس عمومی روشهای خواندنشان شبیه هم نیست؛ متفاوت است؛ همچنین در درسهای تخصصی. ما باید روش خواندن هر درس را یاد بگیریم. حالا این روش خواندن هر درسی را شما می توانید با مطالعه زیاد، با پرسیدن از دانشجویانی که سال پیش شرکت کردند، دوستان، آشنایان و … آن روش و متدی که آن درس باید خوانده شود برایتان جا بیافتد شاید نیازی نباشد که کلاس شرکت کنید. همه را می توانید به صورت خودآموز خودتان بخوانید. همانطور که خیلی از کتابهایی که الان در بازار هست به صورت خودآموز تالیف شدند. فقط ما بلد نیستیم از اینها استفاده کنیم. مهم این است که آن متد را بتوانیم یاد بگیریم.   شما از کتب کنکوری استفاده کردید یا رفرنسها را مطالعه کردید یا هر دو؟ تقریباً می توانم بگویم در همه درسهایم کتابهای کنکوری را مطالعه کردم چون متاسفانه در کشور ما بحث کنکور تکرار است. تکرار و تکرار و تکرار. سالیان سال این بحثها تکرار شده و تقریباً از هر قسمتی از آن رفرنسها سوالی درآمده. اساتیدی که در این زمینه دارند کتاب تالیف می کنند می دانند از کجای آنها بیشترین تکرار می شود و مثل استادی می ماند که 20 سال است در مدرسه دارد کتاب پنجم دبستان را درس می دهد. دیگر می داند وقتی می خواهد برای بچه ها امتحان نهایی سوال بدهد از کدام قسمت کتاب می تواند سختترین سوالات را بدهد، از کدام قسمت کتاب می تواند سوالات معمولی در آورد. همه اینها مشخص شده است و حالا با توجه به کثرت انتشاراتها موسساتی که در این زمینه دارند کار می کنند تقریباً یک دائره المعارف جامعی است که می توانیم راحت از آنها استفاده کنیم. به نظر من نیازی نیست که بچه ها کتابهای رفرنس را مطالعه کنند چون حجمش خیلی بالا است. مثلاً ممکن است که شما یک کتاب رفرنس را بخوانید همان کتاب رفرنس برای ارشد هم استفاده می شود. شما نیاز ندارید که در آن سطح کار کنید و در کل روش خواندن تستی با روش خواندن تشریحی فرق می کند. بهتر است بچه ها کتابهای تستی را بخوانند.   چند ماه مطالعه کردید و به طور میانگین روزی چند ساعت؟ (شاغل بودید؟) بله من هم شاغل بودم البته به صورت پاره وقت. هفته ای 2 روز می رفتم دنبال کار.   در این مدت در کنار مطالعه تفریح هم داشتید؟ یا خودتان را در اتاق حبس کردید؟! من هم درسی کنار تفریح می خواندم! عملاً برنامه زندگی روزمره ام را داشتم، تفریحاتم را با آن چیزی که عرفش بود انجام می دادم همیشه داشتم. سعی نکردم این درس خواندن برنامه کل زندگی مرا به هم بریزد ولی چرا هر چی که بیشتر نزدیک کنکور می شدیم من سعی می کردم ذهنم را بیشتر معطوف به کنکور و خودم این مسائل را حذف کنم و عملاً در 2 ماه آخر به صفر رسیده بود و شاید هفته ای یکبار و در حد چند ساعت.   اکثر داوطلبان در مدت چند ماه مطالعه شان به دلایل مختلفی مانند عدم کسب رتبه دلخواه در آزمونها، عقب افتادن از برنامه ریزیشان، فراموشی مطالبی که ماههای قبل خوانده اند و … گاهی احساس می کنند که از داوطلبان زیادی عقب هستند و این روحیه در یادگیریشان تاثیر منفی می گذارد. به عبارت دیگر سایر رقیبانشان را خستگی ناپذیر، با پشتکار عالی و حافظه دائمی تصور می کنند. آیا شما هم این تجربه که درسهایتان روی هم انبار بشود را داشتید؟ دقیقاً همین اتفاق برای من افتاد، نه تنها در این کنکور، در کنکورهای قبلی هم که شرکت می کردم همچنین چیزی بوده. حالا با توجه به شخصیتی که دارم سعی می کنم مسائل را زیاد سخت نگیرم. چون بعضیها در این مسائل هول می شوند، همان مقداری را هم که خواندن یادشان می رود و فراموش می کنند. من هیچ وقت درسی را که می خواندم برای یک شدن نخواندم، درس می خواندم هم برای اینکه لذت ببرم از درس و هم اینکه بتوانم قبول شوم. من مثال می زنم؛ 50 درصد اول که تمام شد و بچه ها داشتند 50 درصد دوم را می خواندند من به این نتیجه رسیدم که من نمی توانم 50 درصد دوم را بخوانم؛ عملاً خیلی قسمتهایش را حذف کرده بودم. من از کل درسهایم فقط دروس عمومی زبان و معارف را توانستم کامل بخوانم. در تخصصیها هم فقط درس آمار و ریاضیات را توانستم کامل بخوانم، حالا 90 درصد، نه کامل. اصلاً نگران این نباشند که این درس تمام شد و آن درس تمام نشد. تا آنجایی که می توانند بخوانند؛ حالا هر چقدر از آن حدی که توانستند بخوانند بیشترین کارایی و بیشترین برداشت را بتوانند داشته باشند که بهتر است ولی هیچ وقت نگران این نباشند چون مسلماً یک ضرب المثلی هست که می گوید بدترین شرایط زندگی شما ممکن است آرزوی کس دیگری باشد و همانطور که دوستم آقای موسوی (رتبه 3 تهران جنوب) هم گفتند در همین شرایطی هم که شما هستید ممکن است خیلیها از شما پایینتر باشند و همه بچه هایی هم که در کنکور شرکت می کنند همه آنها درس نمی خوانند خیلی از آنها آزمایشی شرکت می کنند؛ خیلیها فقط می آیند که خودشان را بسنجند و شما رقیبهای خیلی سطح پایین و خیلی سطح بالا دارید؛ پس هیچ وقت نباید بترسید.   چنانچه مایل باشید درسهای تخصصی و عمومی را یک دور مرور کنیم و شما به این سوال که در این درس درصد بالایی کسب کردم چون … در ارتباط با هر درس پاسخ بدهید. در واقع مهمترین دلیل موفقیتتان در هر درس را بفرمایید. (اگر اشتباهی کردید یا توصیه ای دارید) معارف: اول از همه حضور در کلاس خیلی برای من تاثیر داشت و روش خواندن درس معارف اگر کسی بتواند روش خواندن برایش جا بیافتد خیلی راحت می تواند معارف را درصد بالایی بزند. من سالی که از دبیرستان می خواستم کنکور کارشناسی شرکت کنم توانستم معارف را بالا بزنم. هم آزاد و هم سراسری 88 درصد زدم. امسال هم 70 درصد زدم. مطالب خیلی محدود است و تکرار خیلی تاثیر دارد و کلاس هم بی تاثیر نیست. کلاس و استاد خوب در درجه اول است یعنی اگر شما واقعاً روش خواندنش هم بلد نیستید اگر بتوانید یک کتاب خوب یا استاد خوب داشته باشید با تکرار و تستها می توانید درصد بالایی بزنید. ادبیات: من در مورد ادبیات نمی توانم اظهار نظر کنم چون درصد بالایی نزدم؛ 45 درصد زدم و آن را هم از اطلاعات عمومی خودم زدم. کلاس زیاد برایم مفید نبود. خودم هم یک مقدار نسبت به این قضیه سرد شدم چون مباحثی که در کنکور آزاد برای ادبیات مطرح می شود خیلی گسترده است. من با توجه به اطلاعات عمومی و علاقه شخصی خودم که به ادبیات داشتم و درک مطلب. بیشتر سعی کردم از اطلاعات عمومیم آنها را بزنم. پس در این مورد فکر نمی کنم اظهار نظرم سودمند باشد. زبان عمومی: من با اینکه زبانم خوب بود ولی در کنکورها هیچ وقت نتوانستم در زبان نتیجه ای بگیرم؛ چه در کنکور دبیرستان چه این کنکورهایی که شرکت کرده بودم. همیشه زبان برای من یک غولی شده بود ولی با توجه به حضور در کلاسی که داشتم و استاد خوبی که بودند، فهمیدم که روش درس خواندن زبان چه جوری است. با توجه به اینکه حدوداً 90 درصد تستهایی که در کنکور می آید از گرامر است یعنی لغت بچه ها کمتر نیاز است که بخوانند. روش گرامر خواندن دقیقاً شبیه فرمول ریاضی می ماند. نتیجه دارید و یکسری حالتهای خاص دارد که بعضی وقتها خیلی موردنظر اساتید است. می توانند از کتابهای تست استفاده کنند؛ اول حالتهای کلی را بخوانند و در نهایت بیایند روی حالتهای خاصشان که آن هم ممکن است یک کنکور در میان از آن مبحث بیاید ولی خب حالا ارزش یکبار خواندنش را دارد و فکر می کنم راحت می توانند نتیجه بگیرند. زبان یک بحثی که دارد چون اکثر بچه ها رهایش می کنند از آن درسهایی است که تفاوت می اندازد و در نتیجه بچه ها خیلی تاثیر دارد. زبان تخصصی: من زبان تخصصی نخواندم و گذاشته بودم جزء درسهایی که جزء حذفیات بود یعنی کلاسی که داشتم را حذف کردم و گفتم از روی کتاب می خوانم، کتابش را هم نگرفتم و بیشتر با توجه به اطلاعات و داده های قبلی که بود سعی کردم بزنم. شما اگر بیس کامپیوترتان بالا باشد فقط کافی است اطلاعاتتان را بتوانید در قالب زبان انگلیسی بیان کنید یا متوجه شوید. می توانید راحت در کنکور نتیجه بگیرید. من این را تست کردم. در کنکور آزمایشی که شرکت می کردم بدون اینکه بخوانم می رفتم می زدم، تستهای 50-50 را نمی زدم؛ سعی می کردم فقط آنهایی را که قطعاً بلدم بزنم و دیدم که نتیجه می دهد پس وقتی برای این درس نگذاشتم. ریاضی و آمار: من فکر می کردم با حضور در کلاس بتوانم درصد بالایی بزنم ولی بعد دیدم مطالب خیلی گسترده است و من از دبیرستان به این طرف هیچی ریاضی نخواندم. حالا باز هر کسی با توجه به بیسی که در دبیرستان دارد، من زیاد بیس قوی ای نداشتم؛ دانش آموز متوسط بودم. برای همین دیدم که نمی توانم خیلی نتیجه بگیرم بیشتر تمرکزم را گذاشتم روی درس آمار و با توجه به صحبتهایی که شده بود گفتند 10-9 تست آمار می آید که یک سوم سوالات می شد، تمرکزم را گذاشتم روی آمار، آمار را خوب خواندم و 9 تا تست آمار زدم و بیشتر درصدی که از ریاضی توانستم بزنم، 25 درصد زدم از آمار بود. شاید فقط 1 تست ریاضی زدم آن هم از اطلاعات عمومی قبلی خودم و دانسته های قبلی بود. مدار منطقی: یک حسنی که این درس دارد حالا هم حسنش است و هم نقطه ضعفش، تعداد سوالاتش کم است. شما با 1 تست درست 10 درصد می توانید بزنید. شما می توانید به بودجه بندی که در سایتهای مختلف از جمله سایت شما هست می توانید مراجعه کنید ببینید از هر درسی از چه مبحثی می آید. من خودم یکی از طرفداران پروپاقرص حذف کردن مباحث مختلف هستم! یعنی نیازی نیست که شما بگویید من باید اینها را بخوانم؛ تا آخر کتاب باید بخوانم. همیشه از قدیم گفتند و ما هم همیشه از این جمله گذشتیم اینکه شما 100 درصد مطالب را با 80 درصد درک بخوانید یا اینکه بیایید 80 درصد مطالب را ولی با 100 درصد درک بخوانید، راه دوم بهتر است چون شما اگر نصف کتاب را بخوانید ولی از آن نصفی که می خوانید هر تستی که از آن آمد را بتوانید بزنید. من با این روش رفتم جلو و فکر می کنم با توجه به صحبتهایی که با شما کردم، مشاوره ای که کردید بحث من همین بود که من یکسری از مباحث را حذف کنم؛ آمدم پرتکرارها را نگاه کردم دیدم فصل اول، دوم، بحث جبر بول است، بحث جدول کارنو است اینها خیلی کلیشه ای است یعنی شما با یکبار خواندن مطلب حالا از هر کتابی که به ذهنتان برسد که شیواتر هست، شما می توانید راحت اینها را بخوانید و زمانیکه برایتان جا افتاد شروع کنید به تست زدن. ممکن است به تست 20 که برسید از 10 به این طرف همه اش تکرار باشد یعنی واقعاً چیز جدیدی برای گفتن ندارد. شما می توانید با 3-2 ساعت وقت گذاشتن، یکبار این 3-2 ساعت را وقت بگذارید ممکن است برایتان کافی باشد و واقعاً حیف است بچه ها اینها را از دست بدهند. من 54 درصد زدم در مدار منطقی که بیشتر هم از همین روش استفاده کردم. فصلهای آخر را حذف کردم. گیتها چون ساده است می شود خواند؛ گیتهای ترکیبی مثلاً از اینها آمدم حالتهای خاصش را گذاشتم کنار؛ مثلاً یک سال آمده، یک سال نیامده را کاری ندارم. آنهایی که هر سال 1 سوال آمده را مطالعه کردم و فصلهای اول را 100 درصد مطالعه کردم چون می دانستم هر 1 تستی که از آن بزنم 10 درصد است و خیلی تاثیر دارد. باز این از آن درسهایی است که خیلی تفاوت می اندازد چون بچه ها از آن می ترسند. برنامه نویسی: من C را خواندم البته پاسکال را هم خواندم ولی 3 ماه قبل از کنکور خواندم و دیگر وقت نشد مرور کنم ولی خب 1 هفته مانده به کنکور یک مرور سریع کردم که به طوری نبود که مطالب به طور کامل یادآوری بشود. بیشتر C را خواندم. از این بابت خیلی هم خوشحالم! باز گفتم هر درسی روش خواندن خودش را دارد. ما همیشه باید سعی کنیم از بیرون گود به قضیه نگاه کنیم. اگر خودمان را داخل گود بگذاریم هیچ وقت نمی فهمیم بیرون گود چه خبر است. می گویند طرف استاد خوبی است ولی بلد نیست مطالب را ارائه بدهد، درس بدهد یا مثلاً ممکن است شما هنرمند خوبی باشید، ذوق و قریحه خوبی داشته باشید ولی نتوانید آن را در قالب یک شعر بگویید یا در قالب یک نقاشی پیاده سازی کنید چون ابزار کار را ندارید. بچه ها باید یاد بگیرند مثلاً در برنامه نویسی خب باید برنامه ها را Trace کنند یا مثلاً در توابع که ورودی/ خروجی دارند و می خواهند به همدیگر ارجاع بدهند را نباید با هم قاطی کنند. باید روش چک نویس کردن آن را یاد بگیرند. این هم تنها راهی که برایشان جا بیافتد با تمرین و تکرار است. خودشان باید دست به قلم بشوند شروع کنند روی کاغذ. حضوری که من سر کلاس داشتم خیلی تاثیر داشت و نه فقط حضور صرف اینکه Active باشند سر کلاس؛ در جمعی که هستند سعی کنند مسائل را با دوستانشان بیاورند در گروه حل کنند خیلی تاثیر دارد. بعد اینکه تستهای برنامه نویسی یک قالبهای خیلی کلاسیکی دارند مثلاً یک حلقه را می خواهند از چرخه خارج کنند یک سمی کالن آخرش می گذارند شما مثلاً حساب می کنید می بینید غیرعادی است اگر بخواهید این را کلاً Trace کنید 3 حلقه تودرتو است به تست کنکور نمی خورد قیافه اش؛ بعد می بینید که جلوی یکی از آنها یک سمی کالن گذاشته که خیلی ساده می توانید 3 تا گزینه را رد کنید و به جواب برسید. ممکن است هر یک از حلقه های یکبار اجرا شود ولی در یک قیافه خیلی حجیمی. نباید از قیافه سوال بترسند باید شروع کنند و بیایند تفکیک کنند قسمتهایی که توابع را می نویسند، دورشان خط بکشند منظم، اینکه در توابع تودرتو چه تابعی از کجا شروع می شود، کجا تمام می شود؛ حلقه ها هم همین طور. خیلی به آنها کمک می کند که درصد خوبی بزنند. به نظر من برنامه نویسی ساده ترین درس است. یک مورد را من اشاره کنم اینکه می گویند اگر می توانی از روشهای کلاسیک استفاده کنید و اگر هم نمی توانید، برایتان سخت است از خلاقیتتان باید استفاده کنید. من بیشتر از خلاقیت خودم استفاده کردم یک ذره روشها را تغییر دادم آن طور که خودم می خواستم خواندم؛ شاید از روشهای کلاسیک استفاده نکردم. من خودم درسها را نگاه کردم دیدم کدام یکی از درسها برایم راحتتر است و می توانم با آن کنار بیایم، آنها را خواندم یعنی نیازی نیست بچه ها بیایند کل مطالب را بخوانند؛ دوست دارم بچه ها بدانند چون از کنکور برای خودشان یک غولی ساختند در صورتی که لازم نیست همه را بخوانند. من یک برانداز کلی کردم در کلاسهایی که بودم خب همه مطالب برایم جا نمی افتاد که بالاخره این حالت برای همه پیش می آید. در خانه هم مطالعه می کردم گهگاهی یک نگاهی می انداختم. من خودم 2 ماه آخر شروع کردم به درس خواندن؛ 1 ماه آخر دیگر با فشار که می گویم نهایتاً رسیده بود به روزی 4 ساعت مثلاً بعضی وقتها به 3 ساعت که می رسید ول می کردم؛ هفته آخر رسیده بود به 6 ساعت. در کل حساب می کنم شاید سرجمع 120 ساعت نشده باشد. ذخیره و بازیابی: آمدم با خودم حساب کردم مثلاً از این همه فرمولی که در بحث ذخیره و بازیابی آمده است در 4-3 فصل اولش خیلی راحت توانستم با فرمولهایش کنار بیایم. دیدم فصلها که دارد می آید جلوتر فرمولها دارد سنگینتر می شود و مثل یک ظرف آب می ماند که لبریز می شود که هر چقدر بیشتر بریزید از آن طرفش می ریزد بیرون. دیدم که 2 تا فرمول دیگر از این فصل یاد بگیرم 2 تا فرمول دیگر یادم می رود. گفتم کافی است؛ همان قدر که فکر می کردم کفایت می کند خواندم و مرور کردم و ذخیره و بازیابی هم خیلی کلیشه ای است یعنی شما یکبار فرمولهایش برایتان جا بیافتد می توانید خیلی راحت تستهایش را بزنید. فقط اینکه فرمولهایش خیلی زیاد است. آن بحثی هم که شما فرمودید در مورد انتزاعی بودنش اگر واقعاً جا بیافتد و بتوانید تجسم کنید قضیه را اصلاً لازم نیست فرمول حفظ کنید. در ذهن خودتان می توانید اینها را اثبات کنید در همان وقت کوتاه کنکور.   در کلاس ذخیره که شرکت کردید تدریس استاد در بخش مفاهیم کمکی کرد به فرمولها شکل بگیرند یا از مفاهیم بتوانید به فرمولها برسید یا اینکه کلاسها گذشت و در نهایت مجبور شدید همه فرمولها را از اول حفظ کنید؟ نه خیلی تاثیر داشت یعنی واقعاً استاد ما یک جوری داشت سر کلاس پانتومیم اجرا می کرد! قشنگ می آمد مطالب را برای ما جا می انداخت و خیلی هم روی آن تاکید می کرد. تاآنجاییکه توانستم از ایشان استفاده کردم و بقیه اش را هم حذف کردم. ساختمان داده: همانطوریکه گفتید خیلی اشتراک دارد با سطوح بالاتر و عملاً بچه ها نمی دانند سوال از کجا قرار است بیاید. یکسری مباحث عمومی بود که اساتید سر کلاسها تاکید می کردند مثلاً پیمایشها بود، بحثهای فرمولهایی بود که خیلی مشخص و واضح بود. آنها را خواندم و بیشتر سعی کردم روی مباحثی که ارتباط برقرار نمی کنم وقت نگذارم. سیستم عامل: خیلی ساده است. اولاً یکسری مباحث خیلی بدیهی و واقعاً روشنی است. مثلاً اینکه وقفه چگونه اتفاق می افتد یا پردازش می خواهد برود CPU یا … مسائلی که خودت هم اگر بخواهی سیستمی را طراحی کنی اینها را در نظر می گیری. یک نفر که بالاخره دستی در کامپیوتر داشته باشد اینها را راحت می تواند درک کند. من چه در دانشگاه و چه در کلاس کنکور عملاً سر کلاسها خواب می برد! به خاطر اینکه مطالب خیلی ساده و کسل کننده بود ولی در عین حال که رفتم آن را خواندم و نگاه کردم مطالب خیلی متفاوت بود با دروس دیگر؛ عملاً درس سیستم عامل مطالبش بیشتر حفظی است تا مثل درسهای دیگر تخصصی درک کردنی یا فرمولی؛ بیشتر باید حفظ کنی مثلاً نوع زمانیندیها. مشابه روش قبلی نگاه کردم ببینم از چه فصلهایی بیشترین تستها آمده؛ سعی کردم آنها را بخوانم و بیشترین زمان را روی آنها گذاشتم و سعی کردم کامل آن مطالب را درک کنم و …

Read More »