یادش بخیر
تو اصفهان ی دهکه تفریحی زاینده رود چادگان پیش سد زاینده رود ما تعطیلات اونجا پلاسیم
عرض کنم حضورتون ما هر وقت میرفتیم این ویلاهاش دوتا اتاق و پذیرایی داشت مام ک حدودا سی نفر کلا فک و فامیل همیشه باهم میریم بیرون ما هر وقت میریم مسئوله ک میخواد ویلارو تحویلمون بده هی یکی یکی ماشینا ک نگه میدارن هیچی دیگه دهنش بازتر میشه اخرین ماشین ک میاد میگه یهنی بازم هسین خلاصه فرض کن تو ماشین اخر باشی من ک از ماشین پیداه شدم قیافشو دیدم داشتم میترکیدم از خنده حالا اینا رو بیخیال . مارفتیم تو ویلا دیدم بابااااااااااااااااا اینجا چرا فقط ی پذیرایی داره اصن اتاق یوخ قیافه ها همه سی نفر ادم حالا چطور اینجا باید خوابید فک میکنید چیکار کردیم هوا بیرونم ب شدت سرد نمیشه چادر زد 1 شبم ک نبود 3 شب دوساعت فک کردیم اخرش ی طناب از تو ماشینا اوردیم از این سر پذیرایی تا اون سرش بستیمو ملافه ها رو انداختیم روش مث مسجد شده بود زنونه مردونش کردیم فقط با کلی بد بختی جاگیر شدیم یهنی فقط جاگیرا دست یکی تو سر من پا من تو حلق یکی دیگه خخخخخخخخخخ اصن ی وضییی حالا تازه پسرا مزه پرونیاشون گل کرده خجالت نمیکشن گنده ها صدا بزغاله خر گاو سگ انواع شخصیتا تلوزیون شخصیتا توی جنگل امازون از خجالتا همگی در اومدن مام از اینطرف ملافه ها هععی میگیم ساکت خوابمون میاد اونام ک عاشق حرص در اوردن با کلی بدبختی خودشون خسته شدن خوابشون برد من خوابم نمیبرد همه خواب بودن فقط منو بغل دسیم بیدار بودیم ساعت یک و دو شب ی دفه دیدیم از طرف مردا صدای بزغاله همون گوبشند میاد ما دوتا این شکلیییی کییییییییییییییی بود پاشدم میبینم یکی از پسرا تو خواب صدا بزغاله درمیاره بماند ک ما تا صبح هی بهم نگا میکردیمو رو زمین کلکوبتری میرفتیم از خنده اینشم بماند ک من برا همگی تعریف کردمو کلی خندیدیم خدا منو ببخشه
دفتر خاطرات ...
مدیر انجمن: Moh3n II
Re: دفتر خاطرات ...
همه دنیا در حکم یه دوربین عکاسی است، لطفالبخند بزنید !!